ترجمه متن زیبای یا أمي (مادر) از جبران خلیل جبران

ای مادرم/ يا أمي

مادر، ای هستی وجودم، ای غمخوارم، ای امید زندگی ام در سختی هایم، ای آرامش دردهایم، ای آسودگی من در سختی ها، ای نگهدار عهد و پیمانم، ای راهنمای خردم، ای خندان بر گهواره ام، ای گریان بر گورم، مادر چقدر تو شیرینی، مادر هرگاه نزدیکان، مرا ترک می کنند تو در کنارم هستی و هرگاه دوستان دور می شوند تو دور نمی شوی، اگر زندگی بر من سخت گرفت تو با منی، ای تسکین دهنده درد و رنجم، تو چقدر پاکی ای مادر.
بر بستر دردها مرا زائیدی وبا دستان رنجور مرا پروراندی، با چشمان خسته بر گهواره ام نشستی و مرا با سینه ای پردرد در آغوش گرفتی سپس بزرگ شدم و فراموش کردم و از روزگار و ایام زندگی با تو دور شدم، هم چنین مادر بودنت و صله رحم را فراموش کردم و خون خویش را کم ارزش شمردم وچقدر نافرمان بودم وتو چقدر با وفا بودی ای مادر.
من ازتو پنهان شدم ای مادر، چهره خندان تو و نشانه های پرمهر و محبتت از جلو چشمانم نا پدید شد و از مهر و محبت و سخنان مهر انگیزت به دور ماندم و غم های زندگی با سر و صدای هول انگیزش بر سرم انبوه گشت، فکرمرا پریشان ساخت و دلم را به لرزه درآورد ودردها مرا به هر سویی کشاندند، امواج رنج و بدبختی ها مرا به همدیگر کوبیدند و در امواج انبوه درد و رنج فرو رفتم غرق در امواج خروشان و امواج تاریکی قرار گرفتم،با چشمانی که پرده ترس آنها را پوشانده بود نگاه کردم از ژرفای ناامیدی در آن حالت ترس و اضطراب چهره لطیف و خندان تو را دیدم که از دور بر من لبخند می زند، از دور در حالت غربت و تنهایی گریستم و گریستم و فریاد زدم ای مادر.
آه چقدر غربت سخت است، چقدر تلخ است تنهایی،از دوری و غریبی بیزارم ای مادر. دلم آرزوی گذشته آرام را دارد از گام زدن در میان قصرهای عظیم و ساختمان های بر افراشته متنفرم،دلم آرزوی کلبه کوچک تنهایی خودمان را داردو آرزو می کنم بوی تو را مادر که از آن پیراهن کهنه ات برمی خیزد و می وزد،از جهان و شلوغی شهرها بیزارم. در زندگی جز تو کسی برایم نمانده است ای مادر.
در شب وقتی به رختخواب خشن و سخت می روم به یاد دستان نرم و لطیف تو می افتم و در شب وقتی که افکارم با امواج رویاها و خوابها می آمیزد،صدای گا مهای کوچک تو را احساس می کنم که پیرامون رختخوابم قدم می زنی و صدایم می کنی و در صبحگاهان چشمانم را می گشایم که تو را ببینم اما جز دیوارهای سیاه کلبه ام چیزی نمی بینم، گوشهایم را به صدای تو می سپارم اما جز صدای غریبان چیزی نمی شنوم. در روز که در خیابان ها راه می روم آن طرف و این طرف در بین زنان به سراغ تو می گردم و از آنها می پرسم ای خانم ها مادرم را ندیده اید؟
توله سگها در آغوش مادرشان می آرامند و جوجه ها در زیر بالهای مادرهایشان می خوابند و شاخه های درختان با مادرانشان هم آغوش هستند ومن تنها به دور از تو و مشتاق تو هستم.
ای مادر هرزمان ازدنیا رفتم و هر زمان درد دوری تو مرا کُشت و هر زمان آرزوهایم در این سرزمین سخت و غریب مدفون شد، پس در هنگام غروب و درنزدیک جنگل بلوط بنشین و گوش کن، آنجا روحم آمیخته با نسیم جنگل وبا درخت هایش به آرامی می خواند و زمزمه می کند، ای مادر، ای مادر، ای مادر.

أروعُ ما قیل في الأمّ و منزلتها/ جملات زیبا درباره مادر به زبان عربی

القرآن الکریم:
وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا، سورة الإسراء، آية: ۲۳٫

واعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شَیئاً و بِالْوالِدَینِ اِحْساناً.(نساء/ ۳۶)

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

-الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ .

-من قبّل بين عیني أمه کان له ستراً من النار.

-أمک أمک أمک ثم أمک ثم أبا ثم الأقرب فالأقرب.

-و إذا دعاک أبواک فأجب أمک.

-أعظَمُ الناسِ حَقّا على المرأةِ زَوجُها ، وأعظَمُ الناسِ حقّا عَلَى الرَّجُلِ اُمُّهُ .

الإمامُ الصّادقُ عليه‏السلام :
جاءَ رجُلٌ إلَى النَّبيِّ صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم فقالَ : يا رسولَ اللّه ، مَن أبَرُّ ؟ قالَ : اُمَّكَ ، قالَ : ثُمّ مَن ؟ قالَ : اُمَّكَ ، قالَ : ثُمَّ مَن ؟ قالَ : اُمَّكَ ، قالَ : ثُمّ مَن ؟ قالَ : أباكَ .

أقوال الکبار و الأدباء و …
-لا توجد في الدنيا وسادة أنعم من حضن الأم، ولا وردة أجمل من ثغرها( شكسبير(

الأُمُومَة أعظمُ هِبَةٍ خَصَّ الله بها النساء ( ماري هوبكنز )

-لم أطمئن قط ، إلا وأنا في حجر أمي ( سقراط )

-من روائع خلق الله قلب الأم ( أندريه غريتري )

– الأُمُّ مَدْرَسَةٌ إِذَا أَعْدَدْتَهَا أ َعْدَدْتَ شَعْباً طَيِّبَ الأَعْرَاقِ

الأُمُّ رَوْضٌ إِنْ تَعَهَّدَهُ الحَيَا بِالرِّيِّ أَوْرَقَ أَيَّمَا إِيْرَاقِ

الأُمُّ أُسْتَاذُ الأَسَاتِذَةِ الأُلَى شَغَلَتْ مَآثِرُهُمْ مَدَى الآفَاقِ (حافظ إبراهيم )

-العَيْشُ مَاضٍ فَأَكْرِمْ وَالِدَيْكَ بِهِ والأُمُّ أَوْلَى بِإِكْرَامٍ وَإِحْسَانِ

وَحَسْبُهَا الحَمْلُ وَالإِرْضَاعُ تُدْمِنُهُ أَمْرَانِ بِالفَضْلِ نَالاَ كُلَّ إِنْسَانِ (أبوالعلاء المعري)

-لَيْسَ يَرْقَى الأَبْنَاءُ فِي أُمَّةٍ مَا لَمْ تَكُنْ قَدْ تَرَقَّتْ الأُمَّهَاتُ (جميل الزهاوي)

أَحِنُّ إِلَى الكَأْسِ التِي شَرِبَتْ بِهَا وأَهْوَى لِمَثْوَاهَا التُّرَابَ وَمَا ضَمَّا ( المتنبي )

-حِينما أنْحَني لأقّبلَ يَديكِ، وأسكبُ دُموعَ خُضوعي فوقَ صدركِ، واستجدي نظراتِ الرضا من عينيكِ.. حينها

فقط.. أشعر باكتمال رُجُولتي (إسلام شمس الدين)

– وَاخْضَعْ لأُمِّكَ وأرضها فَعُقُوقُهَا إِحْدَى الكِبَرْ ) الإمام الشافعي(

-قلب الأم مدرسة الطفل ( بيتشر )

– لم أعرف معنى الأمومة إلا عندما رزقت بولد، حينها عرفت أن كل ما أقدمه لأمي لا يساوي ليلة واحدة سهرت فيها من أجلي (عادل سالم)

– إني مدينٌ بكل ما وصلت إليه وما أرجو أن أصل إليه من الرفعة إلى أمي الملاك (لينكولن )

كُلُّ شَيءٍ في الطَّبيعَةِ يَرْمِزُ إِلى الْأُمومَةِ وَيَتَكَلَّمُ عَنْها، فَالشَّمْسُ هِيَ أُمُّ الْأَرْضِ: تُرْضِعُها حَرارَتَها، وَتَحْتَضِنُها بِنورِها، وَلا تُغادِرُها عِنْدَ الْمِساءِ إلّا بَعْدَ أَنْ تنوّمَها عَلَى نَفْحَةِ أَمْواجِ الْبَحْرِ، وَتَرْنيمَةِ الْعَصافيرِ وَالسَّواقي، وَهذِهِ الْأَرْضُ هِيَ أُمٌّ لِلْأَشْجارِ وَالْأَزْهارِ، تَلِدُها وَتُرْضِعُها ثُمَّ تَفْطِمها. وَالْأَشْجارُ وَالْأَزْهارُ تَصيرُ بِدَوْرِها أُمَّهاتٍ حَنوناتٍ لِلْأَثْمارِ الشَّهيَّةِ وَالْبُذورِ الْحَيَّةِ. وَأُمُّ كُلِّ شَيْءٍ في الْكِيانِ هِيَ الرُّوحُ الْكُليّةُ الْأَزَلِيَّةُ الْأَبَدِيَّةُ الْمَمْلوءَةُ بالْجَمالِ وَالْمَحَبَّةِ. إِنَّ لَفْظَةَ الْأُمِّ تَخْتَبِئُ في قُلوبِنا مِثْلَما تَخْتَبئُ النّواةُ في قَلْبِ الْأَرْضِ، وَتَنْبَثِقُ مِنْ بَيْنِ شِفاهِنا في ساعاتِ الْحُزْنِ وَالْفَرَحِ، كَما يَتَصاعَدُ الْعِطْرُ مِنْ قَلْبِ الْوَرْدَةِ في الْفَضاءِ الصّافي والْمُمْطِرِ. (جبران خلیل جبران)