All posts by ghalehnoey
ضرب المثل های عربی با معادل فارسی
ضرب المثل های عربی با معادل فارسی (برگرفته از سایت عربی برای همه http://www.arabiforall.com با تصرف و اضافات)
۱- اليد الواحده لا تصفّق يك دست صدا ندارد
۲- وهب الأمير ما لا يملك از كيسة خليفه ميبخشد
۳٫هل يصلح العطّار ما أفسد الدّهر آب رفته به جوي باز نيايد
۴٫ من يمدح العروس إلّا أهلها هيچ كس نميگويد ماست من ترش است
۵٫من كثر كلامه كثر ملامه پرگو خطاگوست
۶٫من قرع باباً و لجّ و لج عاقبت جوينده يابنده است (گفت پیغمبر که چون کوبی دری، عاقبت زان در برون آید سری)
۷- من طلب العلي سهر الليالي گنج خواهي در طلب رنجي ببر
۸- من طلب شيئاً وجدّ وجد عاقبت جوينده يابنده بود
۹- من طلب أخاً بلا عيب بقي بلا أخ. گل بيخار خداست يا كجاست
۱۰- من حفر بئراً لأخيه وقع فيها چاه مكن بهر كسي اول خودت دوم كسي
۱۱- من جدّ وَجَد عاقبت جوينده يابنده بود
۱۲- من صارع الحقّ صرعه با آل علي هر كه در افتاد بر افتاد
۱۳- المعيدي تسمع به خير من أن تراه آواز دهل شنيدن از دور خوش است
۱۴- المحنه إذا شاعت سهلت مرگ به انبوه، جشن باشد
۱۵- لكلّ فرعون موسي دست بالاي دست بسيار است
۱۶٫ لكلّ مقام مقال هر سخني جايي و هر نكته مكاني دارد
۱۷ ماحكّ جلدك مثل ظفرك كسي نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
۱۸ماهكذا تورد يا سعد الإبل راهش اين نيست اين ره كه تو ميروي به تركستان است
۱۹ الكلام يجرّ الكلام حرف حرف ميآورد
۲۰ كلم اللسان أنكي من كلم السنان زخم زبان از زخم شمشير بدتر است
۲۱- كالمستجير من الرّمضاء بالنّار از چاله به چاه افتادن از بيم مار در دهان اژدها رفتن
۲۲- كلّ رأس به صداع هر سري دردي دارد
۲۳- كلّ شاه تناط برجليها هر كس را در قبر خود ميگذارند
۲۴- لا تؤخر عمل اليوم إلي غدٍ كار امروز را به فردا ميفكن
۲۵- لا يؤخذ المرء بذنب أخيه گناه ديگري را بر تو نخواهند نوشت
۲۶- لكلّ جديد لذّه نو كه آمد به بازار كهنه شود دل آزار
۲۷- لكلّ صارم نبوةٌ انسان جايزالخطا است
۲۸- لا يُلدغ المرء من جحر مرّتين آدم يك بار پايش در چاله ميرود
۲۹- علي نفسها جنت براقش خودم كردم كه لعنت بر خودم باد
۳۰- عند الشدائد تعرف الإخوان دوست آن باشد كه گيرد دست دوست در پريشان حالي و درماندگي
۳۱- غاب القطّ إلعب يا فار حال ميدان برايت خالي شده هر چه ميخواهي بكن
۳۲- فعل المرء يدلّ علي أصله از كوزه همان برود تراود كه در اوست
۳۳- فوق كلّ ذي علم عليم دست بالاي دست بسيار است
۳۴- كالشمس في رابعه النهار مثل روز روشن
۳۵- كلام الليل يمحوه النهار كنايه بر كسي كه به قول خود عمل نميكند
۳۶- قاب قوسين أو أدني كنايه از بسيار نزديك بودن
۳۷- الصبر مفتاح الفرج گر صبر كني زغوره حلوا سازي
۳۸- الطيور علي أشكالها تقع كبوتر با كبوتر باز با باز كند همجنس با همجنس پرواز
۳۹- عاد بخفّي حنين ـ عاد صفر اليدين دست خالي بازگشت ـ دست از پا درازتر برگشت
۴۰- عصفور في اليد خير من عشره علي الشجرة سركه نقد به زحلواي نسيه
۴۱- ربّ سكوت أبلغ من كلام چه بسا سكوتي كه از سخن گفتن شيواتر است
۴۲- السكوت أخو الرّضا سكوت علامت رضاست
۴۳- سبق السيف العذل ديگر كار از كار گذشت
۴۴- زاد الطّين بلّة خواست ابرويش را درست كند زد چشمش را كور كرد
۴۵- رحم الله إمريء عمل عملاً صالحاً فأتقنه(پیامبر(ص) ) كار نيكو كردن از پر كردن است
۴۶- حبة حبة تصبح قبةً قطره قطره جمع گردد وانگهي دريا شود
۴۷- الحسود لا يسود حسود هرگز نياسود
۴۸- الحقّ مرّ حرف حق تلخ است
۴۹- خير الأمور أوسطها اندازه نگهدار كه اندازه نكوست
۵۰- خير البرّ عاجله در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
۵۱- خير الناس من ينفع الناس بهترين مردم كسي است كه به مردم نفعي برساند
۵۲- خير الكلام ما قلّ و دلّ كم گوي و گزيده گوي چون درّ تا جهان زاندك شود پر
۵۳- خالف تُعرف مخالفت كن و مشهور شو
۵۴- أين الثري و أين الثريّا اين كجا و آن كجا تفاوت از زمين تا آسمان است
۵۵- بات يشوي القراح آه ندارد كه با ناله سودا كند
۵۶- بلغ السّكين العظمَ كارد به استخوان رسيد كاسة صبرش لبريز شد
۵۷- بيضه اليوم خيٌر من دجاجه الغد سركه نقد به زحلواي نسيه است
۵۸٫ لا کرامة لنبی فی وطنه: مرغ همسایه غاز است
۵۹٫ أخوک أم ذئبٌ : رفیق دزد و شریک غافله
۶۰ الأرض الواطئة تشرب ماءها و ماء غیرها: افتادگی آموز اگر طالب فیضی
۶۱٫ کن عصامیاً و لا تکن عظامیاً
۶۲٫مأربة ولا حفاوةٌ: سلام گرگ بی طمع نیست
۶۳٫ما استتر من قاد الجملَ: شتر سواری دولا دولا نمیشه
مرد مولاست که تا لحظه آخر مانده
مرد مولاست
شعری زیبا از حمید رضا برقعی در وصف دلاوری و مظلومیت مولای خوبان
چشم وا کن احد آیینهء عبرت شد و رفت
دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت
آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد
با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد
داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود
چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود
داد و بیداد برادر که برادر تنهاست
جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست
یک به یک در ملاء عام و نهانی رفتند
همه دنبال فلانی و فلانی رفتند
همه رفتند غمی نیست علی می ماند
جای سالم به تنش نیست ولی می ماند
مرد مولاست که تا لحظهء آخر مانده
دشمن از کشتن او خسته شده ٬در مانده
در دل جنگ نه هر خار و خسی می ماند
جگر حمزه اگر داشت کسی می ماند
مرد آن است که سر تا قدمش غرق به خون
آنچنانی که علی از احد آمد بیرون
می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است
می فروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
وان یکاد از نفس فاطمه برتن دارد
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه فاطمه با رایحهء گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه احد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت
گفت: اینبار به پایان سفر می گویم
” بارها گفته ام و بار دگر می گویم”
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است
کهکشان ها نخی از وصلهء نعلین علی است
واژه در واژه شنیدند صدارا اما…
گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
شهر اینبار کمر بسته به انکار علی
ریسمان هم گره انداخته در کار علی
بگذارید نگویم که احد می لرزد
در و دیوار ازین قصه به خود می لرزد
می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می نویسم که “شب تار سحر می گردد”
یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد
تجلی نهج البلاغه در ادبیات عربی
تجلی نهج البلاغه در ادبیات عرب
دکتر سید محمد هادی امینی
ترجمه: دکترسید مهدی نوری؛ دکترسید مرتضی حسینی
ناشر: بنیاد نهج البلاغه، ۱۳۹۲٫
تاثير نهج البلاغه در ادبيات عربي و ذكر و بررسي شواهد اين اثرپذيري، از موضوعاتي است كه جايگاه ويژه و ارزشمندي در ميان تحقيقات ادبي را به خود اختصاص داده است. اقبال شاعران صاحب نام عربي سُرايي همچون: مُتنبّي، ابوتَمّام، بُحتري، بَشّار، ابونُواس، صالح بن عبد القُدّوس، ابوالعتاهيّه، فَرزدَق، ابو الفتح بُسْتی، ابن ابی الحدید، ابوالعَلاء مَعَرّي، شریف مرتضی، شريف رضي، طُغرايي، ابن دُرَید، ابوفِراس، و ديگر شاعران به الفاظ و مضامين نهج البلاغه بر هیچ صاحب نظری پوشیده نیست.در نوشتار حاضر، نگارندهي محترم جناب آقاي دكتر محمد هادي اميني، به نمونه هايي از تجلّيات سخن مولا (ع) در اشعار معدودي از شاعران عربي گوي اشاره نموده است.
در ترجمه ي اثر پيش روي، مي توان به ويژگي هاي زير اشاره كرد.
۱- تلاش شده است تا آنجا كه ممكن مي نمود، ترجمه ي فارسي از متن عربي دور نباشد و لفظ و مضمون كلام نثري و شعري در نظر گرفته شود.
۲- سعي شده جهت آگاهي بيشتر خوانندگان محترم، اشعار و اقوال وارد شده در متن كتاب كه بدون ذكر نام گوينده و منبع كلام ميباشد، مستند گردد و به مآخذ معتبر و دست اول ارجاع داده شود.
۳- جهت قرائت و فهم بهتر، اشعار و متون عربي ذكر شده در ترجمه، تماماً حركت گذاري شده است.
۴-در صورت اختلاف الفاظ شعرها در منابع، صورت صحيح و مناسبترِ اشعار مدّ نظر قرار گرفته، و ترجمه ي ابيات، بر اساس وجه صحيح و معنای بهتر انجام شده است.
۵- در پاورقي در موارد متعدّدي، توضيحات تكميلي دربارهي أعلام كتاب ارائه شده است تا خواننده ي محترم را از مراجعه به منابع ديگر حتّي المقدور بي نياز نمايد.
طوفان و نسیم /شعری از محمود سنجری در وصف پیشوای عدالت
خورشید بود و مثل عدالت، کریم بود
یعنی که جلوهگاه خدای رحیم بود
از کاخهای سبز، دلش سخت میگرفت
در قله عدالت و عصمت مقیم بود
موسای وقت بود و مسیحای روزگار
طوفان به وقت خویش و بهوقتش نسیم بود
در کوچههای شبزده آهنگ گام او
زیباترین سرود به گوش یتیم بود
در وسعت حقیر کلامم چه گویمش؟!
از او که مثل عشق و حقیقت، عظیم بود
در جستوجوی نقش و نگار چه میرویم؟
وقتی که فرش خانه مولا گلیم بود…
مولا! به گوش چاه چه خواندی، به من بگو!
هرچند محرم تو خدای علیم بود
بر بام قرن، ای پدر خاک! نام تو
تکرار سبز حادثهای از قدیم بود
برگرقته از سایت تبیان http://www.tebyan.net
شعری از شاعر مسیحی «بولس سلامه» در سوگ امام علی(ع)
در سوگ امام علی(علیه السلام)
غاب ضوءُ النهار قبل انقضائه و اذكر النسرَ عالياً لم يُدنّس يكسف الشمسَ بالجناح عريضاً زوجَ بنت الرسول خلقُك أسمي شيمة النور أن يظلّ نقياً ليتَ يوماً قد جاء بابن مرادٍ ايه عبدَ الرحمن نذل مرادٍ جهش المسجدُ اليتيم بكاءً و بكي الشطّ و الفرات و غاضت |
هات يا شعرُ أدمعاً لرثائه فالأثير الطهورُ في أجوائه و يسدُّ الفضاءَ رحبُ فضائه مِن مناط العيّوق في إسرائه لا يمسّ الغبارُ كنه صفاته كفّنتْه العصورُ في دهمائه يا عدوّ السماء في بغضائه حين غاب الإمام من فقهائه زقزقات الهَزار في غينائه[۱] |
– پرتو روز قبل از پایان یافتن آن از میان رفت، ای شعر اشکهایی را برای رثای امام بیاور.
– و یاد کن آن عقاب را که در اوج [آسمان بزرگی ها] بود و [ به پليدي دنيا] آلوده نگشت و پیرامون او همه پاکی بود.
– عقابی که با پهنای بالش پرتو خورشید را می پوشانْد و گسترهی وجودی اش فضا را پر میکرد.
– اي همسر دختر پيامبر! اخلاق تو از جايگاه عيوق در آسمان بالاتر است.
– ويژگي نور همين است كه پاك بماند و گرد و غبار به ژرفاي پاكياش نرسد.
– بس كن اي عبدالرحمن، اي پستِ قبيله ي مراد، اي دشمن آسمان، ای کینه توز
– مسجد يتيم آن گاه که از ميان فقيهان خود امام(ع) را از دست داد به سختي به گريه نشست.
– و شطّ و فرات گريستند و چَهچَه بلبلان بر درختان سرسبز فروخُفت!
[۱]ـ عيد الغدير، ص۱۸۳ـ ۱۸۷٫
قصیدۀ اشباه/ شباهت های امام علی (ع) و پیامبران(ع)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «مَن أَرادَ أَنْ يَرَى آدَمَ فِي عِلمِه، و نُوحاً في طَاعَتِه، و إِبراهِيمَ فِي خُلَّتِه، و مُوسَى فِي هَيبَتِه، و عِيسَى في صَفوَتِه، فَليَنظُرْ إلَى عَليِّ بنِ أبي طَالبٍ» (كسي كه ميخواهد علم آدم و طاعت نوح و دوستي إبراهيم و هيبت موسي و برگزيدگي عيسي را ببيند، پس بايد به علي بن ابي طالب نگاه كند)
شاعر متعهد و فرزانه شیعی با توجه به این حدیث شریف و احادیث مشابه در چکامه ای ۱۶۰ بیتی سعی در بیان شباهتهای علی(علیه السلام) و پیامبران (علیهم السلام) نموده است. در کتاب حاضر این چکامه به فارسی روان برگردانده شده و با تکیه بر منابع حدیثی، تاریخی و ادبی به شرح و توضیح آن پرداخته شده است.
مدح امیر المؤمنین از زبان کسایی مروزی
مدح حضرت علی (علیه السلام)
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟
جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایره ای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
کتاب علامه سید جعفر مرتضی عاملی در اثبات عدم تشیع ابن عربی
مذهب ابن عربی؟!
نویسنده : علامه سيد جعفر مرتضي عاملي
«مذهب ابن عربی؟!» ترجمه کتاب (ابن عربی لیس بشیعیٍّ) میباشد. علامه در اثر مذکور با بهرهگیری از قریب ۹۰ منبع و استناد به آثار ابن عربی و ارائه برخی آرا و دیدگاههای او ثابت میکند که: ابن عربی نه تنها از بزرگان و عرفای شیعه نیست، بلکه بسیاری از اندیشههای او با مذهب تشیع در تضادی آشکار است.
شعری زیبا از نسیم شمال در مدح امام رضا(علیه السلام)
در مدح امام رضا(علیه السلام)
ديشب به سرم باز هواي دگر افتاد
در خواب مرا سوي خراسان گذر افتاد
چشمم به ضريح شه والا گهر افتاد
اين شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد :
با آل علي هر که در افتاد، ور افتاد
اين قبر غريبُ الغُرَبا ، خسرو طوس است
اين قبر مُعین الضعفا ، شمس شموس است
خاک در او مَلجإ ارواح و نفوس است
بايد ز ره صدق بر اين خاک در افتاد
با آل علي هر که در افتاد، ور افتاد
حوران بهشتی زده اندر حرمش صف
خیل مَلَک از نور طبقها همه بر کف
شاهان به ادب در حرمش گشته مُشَرّف
اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد
با آل علی هر که درافتاد، ور افتاد
اولاد علي شافع يوم عَرَصاتند
داراي مقامات رفيعُ الدرجاتند
در روز قيامت همه اسباب نجاتند
اي واي بر آن کس که به این آل در افتاد
با آل علي هر که در افتاد، ور افتاد
کام و دهن از نام علي يافت حلاوت
گل در چمن از نام علي يافت طراوت
هر کس که به اين سلسله بنمود عداوت
در روز جزا جايگهش در سقر افتاد
با آل علي هر که در افتاد ور افتاد
هر کس که به اين سلسله ي پاک جفا کرد
بد کرد و نفهميد وغلط کرد وخطا کرد
ديدي که يزيد از ستم و کينه چه ها کرد
آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد
با آل علي هر که در افتاد ور افتاد
ای قبله ی هفتم که توئی مظهر یاهو
ای حجت هشتم که توئی ضامن آهو
ما جمله نمودیم به سوی حَرَمَت رو
از عشق تو در قلب و دل ما شَرَر افتاد
با آل علی هر که درافتاد، ور افتا