دانلود مقاله واکاوی تمایز ماهوی مدینه و قریه در ادبیات قرآنی
ادانلود مستقیم : واکاوی
دانلود مقاله واکاوی تمایز ماهوی مدینه و قریه در ادبیات قرآنی
ادانلود مستقیم : واکاوی
برگرفته از کانال تلگرامی «مركز قلم للتعليم والترجمة ..»
🔴یافته های جدید از یک سندروم بیماری میکروسفالی
🔵 نتائج جديدة عن متلازمة ضمور الرأس
🔴 محققان دوسلدورف موفق شده اند سلول های بنیادی پرتوان القایی را از افراد مبتلا به سندرم شکستگی نیمیخن (NBS) تولید و با تمایز آن ها به نورون های اولیه، مکانیسم های منجر به فنوتیپ عصبی مشاهده شده در این بیماران را شناسایی کنند.
🔵 تمكن باحثو دوسلدورف من إنتاج خلايا جذعية مستحثة وافرة القدرة من الأشخاص المصابين بمتلازمة کسر نیمیغن (NBS)، ليتعرفوا على الأليات المسببة للنمط الظاهري العصبي المشاهد في هؤلاء المرضي وذلك من خلال تمايزها بالخلايا العصبية الأولية.
🔴 سندرم شکستگی نیمیخن یک بیماری مخرب است که بیشتر کودکان مبتلا به میکروسفالی را مبتلا می کند. این سندرم به دلیل موتاسیون در ژن NBS۱ اتفاق می افتد که از هر دو والد به ارث می رسد.
🔵 ويعد مرض متلازمة کسر نیمیغن من الأمراض المدمرة التي یصیب الأطفال المصابین بضمور الرأس. وتحدث هذه المتلازمة نتيجة حدوث طفرة في جين NBS۱ الموروث من كلا الوالدين.
🔴 مطالعات زیادی در جهت رسیدن به اطلاعات بیشتر در مورد این بیماری صورت گرفته است اما هیچ کدام نتوانسته است مکانیسمی که تکوین مغز را در این افراد تحت تاثیر قرار می دهد و موجب ایجاد مغزهای کوچک در آن ها می شود را شناسایی کند.
🔵 وقد أجريت دراسات كثيرة للوصول إلى معلومات أكثر عن هذا المرض، لكن دون جدوي في معرفة الآلية التي تؤثر في تكوين مخ هؤلاء الأفراد ويسبب في نشوء عقول صغيرة فيهم.
🔴 به همین دلیل محققان درصدد برآمدند که با تولید سلول های بنیادی پرتوان القایی از بیماران و تمایز آن ها به نورون ها، فرصت لازم برای مطالعه دلایل این بیماری را کشف کنند.
🔵 لهذا السبب يسعى الباحثون لاكتشاف فرصة لدراسة أسباب هذا المرض من خلال إنتاج خلايا جذعية مستحثة وافرة القدرة من المرضى وتمايزها بالخلايا العصبية الأولية.
✅ سندروم بیماری میکروسفالی = ✅ متلازمة ضمور الرأس (صغر حجم الرأس).
✅ محققان دوسلدورف موفق شده اند = ✅ تمكن باحثو دوسلدورف.
✅ سلول های بنیادی = ✅ الخلايا الجذعية.
✅ مبتلا به سندرم شکستگی نیمیخن (NBS) = ✅ المصابين بمتلازمة صغر حجم الرأس (NBS).
✅ با تمایز آن ها به نورون های اولیه = ✅ من خلال تمايزها بالخلايا العصبية الأولية
۱٫كان لسلطانٍ ندیمٌ وافِ
یعیدُ ما قال بلا اختلافِ
۲٫وقد یزیدُ فی الثَّنا علیهِ
إذا رأى شیئاً حلا لدیه
۳٫وكان مولاه یرى، ویعلمُ
ویسمعُ التَّملیقَ، لكنْ یكتمُ
۴٫فجلسا یوماً على الخوانِ
وجیءَ فی الأكل بباذنجانِ
۵٫فأكل السطانُ منه ما أكلْ
.وقال : هذا فی المذاق كالعسلْ
۶٫قال الندیمُ: صدقَ السلطانُ
لا یستوی شهدٌ وباذنجانُ
۷٫هذا الذی عنى به الرئیسُ
وقال فیه الشِّعرَ جالینوسُ
۸٫یذهبُ ألفَ علِّةٍ وعلَّهْ
ویبردُ الصَّدرَ، ویشفی الغلُّهْ
۹٫قال: ولكنْ عنده مراره
وما حمدتُ مرَّةً آثارهْ
۱۰٫قال: نعم، مرُّ، وهذا عیبُه
مذْ كنتُ یا مولای لا أحبُّه
۱۱٫هذا الذی مات به، بقراطُ
وسُمَّ فی الكأسِ به سقراطُ
۱۲٫فالتفتَ السلطانُ فیمنْ حولَهُ
وقال: كیف تجدون قولَهُ ؟
۱۳٫قال الندیمُ: یا ملیكَ الناسِ
عذراً، فما فی فعلتی من باسِ
۱۴٫جعلتُ كیْ أنادمَ السلطانا
ولم أنادمْ قطُّ باذنجانا
ترجمه
۱٫پادشاهی نوكر با وفایی داشت که آنچه پادشاه می گفت را عینا تكرار می كرد
۲٫و گاه اگر می دید كه به مذاق پادشاه خوش آمده است بر ستایش آن می افزود
۳٫و سرورش تملق خدمتكارش را می دید و می دانست و می شنید،اما بروز نمی داد
۴٫یك روز هر دو بر سر سفره نشستند و در ضمن غذا بادنجان آوردند
۵٫پادشاه هر چه خواست از آن خورد و گفت كه طعم آن مانند عسل است
۶٫خدمتكار گفت كه پادشاه درست میگوید و شهد بگرد بادنجان نمی رسد
۷٫این (بادنجان) همانی است كه شیخ الرئیس به آن توجه کرده و جالینوس در موردآن شعر گفته است.
هزار و یك درد را درمان میكند و سینه را سرد و تشنگی را بر طرف می كند
۸پادشاه گفت اما تلخی دارد و هیچگاه از عوارضش در امان نبودم
۹٫نوكر گفت بله تلخ است و این بدی آن است و بدین خاطر هیچگاه آنرا دوست نداشته ام
۱۰٫این همانی است كه بقراط با خوردن آن مرد و سقراط هم بوسیله سم آن مسموم شد
۱۱٫پس پادشاه رو به اطرافیان كرد و گفت كه حرف این نوكر را چگونه می بینید
۱۲٫خدمتكار گفت ای پادشاه ببخشید كه در كار من اشكالی نیست
۱۳٫قرار است من نوكر پادشاه باشم نه خدمتكار بادنجان !
دانلود مستقیم:
برگرفته از کانال تگرامی «شعر و متون عربی معاصر» (sherarabimoaser@)
۱- عبدالقادر مكاريا
مذ أحببتك..
صار العالمُ أجملَ ممّا كان!
الوردُ ينام على كتفي!
والشّمس تدور على كفّي!
و الليلُ، جداول من ألحان !
——————–
از آن دم که دوستت داشتم..
جهان، از آنچه بود، زیباتر شد!
گلها روی شانههایم به خواب میروند!
خورشید بر کف دستانم میچرخد!
و شب، جویبارهایی از نواهاست!
عبدالقادر مكاريا (شاعر الجزایری)
۲- سعاد الصباح
لا تسأل ما هي أخباري
لا شيءَ مهم إلا أنت
فإنك أحلى اخباري
لا شيء مهم إلا أنت
وكنوزُ الدنيا من بعدِك
ذرّات غُبارِ
لا تسأل ما هي أخباري
أنا منذ عرفتك لا أتذكر
حلمَ الفجر ووجهَ الورد ولونَ الأشجار
لا أتذكر صوتَ البحر وعزفَ الموجِ وشدوّ الأمطار
يا قدراً يسكنُ روحَ الروحِ ويرسمُ شكلَ الوقتِ
ويغزلُ بالحبِ نهاري
لا تسأل ما هي اخباري
وكنوزُ الدنيا من بعدك
ذرّات غُبارِ
——————————————
از من نپرس «چه خبر؟»
جز تو چیزی مهم نیست
چون تو شیرین ترین خبرم هستی
و گنجینه های دنیا بعد از تو
ذرات غبارند
از وقتی تو را شناختم
رؤیای سپیده دم و سیمای گل و رنگ درختان را به یاد ندارم
صدای دریا و نوای موج و آوای باران را به یاد ندارم
ای تقدیری که در روحِ روح خانه کرده ای و شکل زمان را ترسیم می کنی
و روزم را با تار و پود عشق می بافی
از من نپرس که «چه خبر؟»
شعر: سعاد الصباح
ترجمه: نرگس قندیل زاده
۳- نزار قبانی
حلمت بكِ أمس.. وكأنكِ قطعة سكر..
تذوبين.. تنصهرين.. في فمي.. في أضلعي.. وهل يوجد أحلى من السكر؟
حلمت بك أمس وكأنك غصن أخضر..
تتمايلين.. ترقصين.. وتنحنين.. على تضاريسي.. وهل يسعدني أكثر من كونك غصن أخضر؟
حلمت بكِ أمس.. وكأنك قطعة مرمر..
تتكسرين.. وتتجمعين.. ثم إلى حطام بين ثناياي تتحولين..
وهل يحلم الإنسان بأكثر.. من أن يملك.. يمسك.. قطعة من مرمر؟
حلمت بكِ أمس.. وكأنك مسك وعنبر..
تفوحين و تعبقين.. و في أنفاسي تسكنين..
وهل يزيدني نشوة أكثر.. من أن أستنشق مسكا وعنبر؟
———————————-
دیروز تو را به خواب دیدم.. و انگار تکه نباتی بودی..
ذوب میشدی.. حل میشدی.. در دهانم.. درون دندههایم.. مگر شیرینتر از نبات هم یافت میشود؟
دیروز خوابت را دیدم و انگار شاخهای سبز بودی..
خرامان.. رقصان.. روی ناهمواریهایم.. خم میشدی.. مگر چیزی بیش از اینکه شاخهای سبز باشی، خوشحالم میکند؟
دیروز تو را در خواب دیدم.. و انگار قطعهای مرمرین بودی..
خرد میشدی و.. جمع میشدی.. بعد هم در اعماقم به آوار بدل میشدی..
مگر آدم آرزویی فراتر از تصاحب و.. در دست گرفتن تکهای از مرمر را در سر می پروراند؟
دیروز تو را در خواب دیدم و.. انگار که عود و عنبر بودی..
عطر تو میتراوید و جانفزا میشد.. و درون نفسهایم ساکن میشدی..
مگر جز بوییدن عود و عنبر هم.. چیزی بر وجد و سرمستیام میافزاید؟
نزار قبانی
ترجمه: محمد حمادی
۴– غاده السمان
@sherarabimoaser
منذ اليوم الذي عرفتك فيه،
والأسماك تطير في الفضاء
والعصافير تسبح تحت الماء
والديكة تصيح عند منتصف الليل
والبراعم تفاجئ أغصان الشتاء
والسلاحف تقفز كالأرانب
والذئب يُراقص ليلى في الغابة بحبور
والموت ينتحر ولا يموت.
منذ اليوم الذي عرفتك فيه،
وأنا أضحك وأبكي في آن.
فنصف حبك ضوء والباقي ظلام،
صيف وشتاء على سطح واحد،
وربما لذلك ما زلت أحبك..
———————————–
از روزی که شناختمت،
ماهیان در فضا پرواز میکنند
گنجشککان در آب شنا…
و خروسها نیمهشب آواز میخوانند
لاکپشتها چون خرگوش میجهند
و گرگ شادمانه با شنلقرمزی در جنگل میرقصد
و مرگ خودکشی میکند اما نمیمیرد..
از روزی که شناختمت،
همزمان میخندم و میگریم
نیمی از عشقت روشنایی و نیم دیگرش تاریکیست
یک بام و دو هواست
شاید برای همین است که همچنان دوستت دارم..
غاده السمان
ترجمه: زهرا ابومعاش
۵- محمد الماغوط
ولكن من أنت؟
سفينة؟ أين أشرعتك؟
صحراء؟ أين رياحك ونخيلك؟
ثورة؟ أين راياتك وأصفادك؟
إنني لا أعرف عنك أكثر ممّا أعرف عن اللّيل
ولكن من يسلبك منّي
يغامر مع أعظم غضب في التّاريخ
كمن يسلب الجنود الموتى
خواتمهم وبقايا نقودهم
وهم مازالوا ينزفون على أرض المعركة.
قولي لمن يريد:
هذا ولدي ولم أنجبه من أحشائي.
هذا وطني ولم أعرف له حدودًا
هذا محتلّي ولم أرفع في وجهه صوتًا أو حصاة
اهدروا دمه. اقتلوه
ولكن شريطة أن يسقط بين ذراعي.
————————————
تو اما کیستی؟
کشتیای؟ بادبانت کو؟
بیابانی؟ بادهایت کو نخلهایت کو؟
انقلابی؟ پرچمها و زنجیرهایت کو؟
شناختی فراتر از شناخت شب از تو ندارم من
اما آن که بخواهد تو را بگیرد از من
با بزرگترین خشم تاریخ رو به رو ست
به سان آن که انگشتری ها و ماندهی پول و دارایی سربازهای کشته شده را
به یغما میبرد در حالی که هنوز در میدان جنگ خون می ریزند
بگو به آن که قصدی دارد:
این پسرم است در حالی که من او را نزاییدهام
این وطن من است و مرزی برای آن نمیشناسم
این اشغالگر من است و در برابرش فریاد نمی زنم و سنگی برنمی دارم
خونش را مباح سازید و او را بکشید
اما به شرطی که میان بازوانم بیفتد
محمد الماغوط
ترجمه: امانی اریحی
۶- عبدالوهاب البیاتی
سقطت فی العتمه والفراغ،
تلطخت روحک بالأصباغ،
شربت من آبارهم،
أصابک الدوار،
تلوثت یداک بالحبر وبالغبار،
وها أنا أراک عاکفا علی رماد هذي النار،
صمتک بیت العنکبوت،تاجک الصبار،
یا ناحرا ناقته للجار،
طرقت بأبي
بعد أن نام المغني،
بعد أن تحطم القیثار،
من أین لي و أنت في الحضرة تستجلي،
و أین أنتهی و أنت في بدایة أنتهاء،
موعدنا الحشر،
فلا تفض ختم کلمات الریح فوق الماء،
ولا تمس ضرع هذي العنزة الجرباء،
فباطن الأشیاء ظاهرها….
فظن ما تشاء،
من أین لي و نارهم في أبد الصحراء،
تراقصت و انطفأت،
وها أنا أراک في ضراعة البکاء،
في هیکل النور غریقا صامتا تکلم المساء !
————————
سقوط کردی در تهی و سیاهی
و روحت آغشته ی رنگ ها شد
و از چاه هایشان نوشیدی
تو را سر گیجه فرا گرفت
دستانت آلوده ی دوات و غبار شد
و می بینم تو را،
که بر خاکستر این آتش معتکف شده ای.
سکوتت خانه ی عنکبوت است و تاجت کاکتوس
ای قربانی کننده ی شتر خویش برای همسایه.
در خانه ام را کوبیدی،
بعد از آنکه خنیاگر خفت
بعد از آنکه گیتار متلاشی شد.
من کجا و تو کجا که در پیشگاه، خواهان تجلی هستی
و کجا به پایان برسم در حالیکه تو، در آغاز انتهایی .
رستاخیز میعاد ماست
مباد که مهر و موم کلمات باد را،
بر بلندای آب، بگشایی
و هرگز پستان این بز گر را، لمس مکن
چه، باطن اشیاء، ظاهر آنهاست
پس هر چه می خواهی گمان بدار،
چه می توانم کرد وقتی، آتش آنها در دل صحرا،
رقصان شد و خاموش گشت
من اینک می بینم تو را،
در زاری گریه، در معبد نور،
غریق خاموشی هستی،
که با شبانگاهان به نجوا نشسته ای!
عبدالوهاب البیاتی
ترجمه: صالح بوعذار
۷- معين بسیسو
– ﻣﻦ ﻣﺬﻛﺮﺓ ﺍﻟﻠﻴﻞ
ﻋﻠﻰ ﺟﺪﺍﺭ ﻟﻴﻠﻲ ﺍﻟﺮﻫﻴﺐ
ﺭﺳﻤﺖ ﺻﻮﺗﻚ ﺍﻟﺤﺒﻴﺐ
ﻭاﺳﻤﻚ ﺍﻟﺤﺒﻴﺐ ﺯنبقة
ﻣﻦ ﺷﻂّ ﺑﺤﺮﻧﺎ ﻭﻣﻮﺟﺔ ﻣﺆﺭّﻗﻪ
ﻋﻠﻰ ﺭﻣﺎﻝ ﺳﻬﺪﻫﺎ ﺍﻟﻄﻮﻳﻞ ﺗﻨﺘﻈﺮ
ﻣﻦ ﺍﻟﻐﻴﻮﻡ ﻓﺎﺭﺱ ﺍﻟﻘﻤﺮ
ﺭﺳﻤﺖ ﺻﻮﺗﻚ ﺍﻟﺤﺒﻴﺐ
ﻭﺍﺳﻤﻚ ﺍﻟﺤﺒﻴﺐ
ﺑﺮﻋﻤﺎ ﻣﻦ ﺍﻟﻨﺴﻴﻢ
ﻣﻨﻮّﺭﺍ ﻓﻲ ﺟﺤﻴﻢ
ﺻﺤﺮﺍﺀ ﻋﺰﻟﺘﻲ ﻭﻟﻴﻠﻲ ﺍﻟﺮﻫﻴﺐ
———————
– خاطرات شب
بر دیوار شب هولناکم
صدای دوست داشتنیات را
و نام دوست داشتنیات را
سوسنی رسم کردم
از کرانه دریایمان و موج خوابزدهای
که بر ماسههای بیخوابی طولانیاش
از ابرها به انتظار شوالیهی ماه نشسته است
صدای دوست داشتنیات را رسم کردم
و نام دوست داشتنیات
جوانهای از جنس نسیم
که به دوزخ صحرای عزلت و شب هولناکم
روشنا میبخشد
معين بسیسو (شاعر فلسطینی)
ترجمه: محبوبه افشاری
۸- احمد مطر
قصيدة أمس إتصلت بالأمل
أمس اتصلت بالأمل!
قلت له: هل ممكن
أن يخرج العطر لنا من الفسيخ والبصل؟
قال: أجل.
قلت: وهل يمكن أن تشعَل النار بالبلل؟
قال: أجل.
قلت: وهل من الحنظل يمكن تقطير العسل؟
قال: نعم ..
قلت: وهل يمكن وضع الأرض في جيب زحل؟
قال: نعم، بلى، أجل ….
فكل شيء محتمل.
قلت: إذن حكام العرب سيشعرون يوما بالخجل ؟
قال:ابصق على وجهي
إذا هذا حصل.
…………
زنگی زدم به آرزو دیروز
گفتم بدو که ممکن است آیا
از ماهی خشکیده و پیاز
بوی خوشی بیاد؟
گفت بلی ای یار من میاد
گفتم که میشود آیا
زد آتشی بر آب؟
گفتا آری می شود
آتش زد اندر آب
گفتم که ممکن است
از حنظل تلخی چکد عسل
گفتا بلی چکد
گفتم که میشود گذاشت زمین را
در جیب آن زحل؟
گفتا آری… بلی.. شود
هر چیز می شود
گفتم که پس حکام عرب
هم روزی شوند خجل
گفتا بر چهره ام تفو بکن
گر این مهم شود…،
شعر از احمد مطر
ترجمه : عبدالرحیم طرفی
۹- صلاح عبدالصبور
الناس في بلادي جارحون كالصقور
غناؤهم كرجفة الشتاء في ذؤابة الشجر
وضحكهم يئز كاللهيب في الحطب
خطاهم تريد إن تسوخ في التراب
ويقتلون، يسرقون، يشربون يجشأون
لكنهم بشر
وطيبون حين يملكون قبضتي نقود
ومؤمنون بالقدر
———————————-
مردم سرزمین من
چون باز شکاری زخم زننده اند
ترانه هایشان بسان لرزش زمستانی ست
زیر گیسوان درختان
و خنده هایشان
چون شعله در هیزم زبانه می کشد
گامهاشان در خاک فرو رونده
می کُشند، می دزدند، می نوشند، آروغ می زنند
اما انسانند
خوبند آنگاه که دو مشت پول به کف می آورند
و به سرنوشت ایمان دارند
صلاح عبدالصبور – شاعر مصری(۱۹۳۱)
ترجمه: محبوبه افشاری
۱۰- أدونيس
قبل أن يأتيَ النهارُ أجيءُ
قبل أن يتساءَل عن شَمسِه أُضيءُ
وتجيءُ الأشجارُ راكضةً خلفي وتمْشي في ظلِّيَ الأكمامُ
ثم تبني في وجهيَ الأوهامُ
جُزُرًا وقِلاعًا من الصَّمْتِ يجهل أبوابها الكَلامُ
ويُضيءُ الليلُ الصّديقُ وتنسى
نفسَها في فراشيَ الأيامُ
ثمّ إذ تسقطُ الينابيعُ في صدري
وتُرْخي أزرارَها وتَنامُ
أُوقِظُ الماءَ والمرايا وأجلو
مثلَها صَفْحةَ الرؤى وأنامُ
درخت شب و روز
می آیم ، پیش از آنکه روز بیاید
پرتو افشانی می کنم، پیش از آنکه از آفتابش پرس وجو کند
درختان در پسم دوان می آیند و
کاسبرگها و غلاف میوه ها در سایه ام راه می روند
آنگاه اوهام در چهره ام ، ابخست ها و دژهایی از سکوت می سازد
که سخن از دروازه هایش نا آگاه است
و شب راستگو روشن می شود و
روزها خود را در بسترم فراموش می کنند
پس آنگاه که سرچشمه ها در سینه ام سقوط می کنند
و دکمه ها گشوده به خواب می روند
بیدار می کنم آب را و آیینه ها را
و همانندشان صفحه رویا را صیقل داده
به خواب می روم
شعر : أدونيس
ترجمه به فارسی، عبدالرحیم طرفی
[ اشعار و ترجمه ها برگرفته از کانال تگرامی «شعر و متون عربی معاصر» (sherarabimoaser@) ]
[ برگرفته از کانال تگرامی «شعر و متون عربی معاصر» (sherarabimoaser@) ]
⚫️ سکرة العشق الإلهي
▪️ الإمام الشهید السید محمد باقر الصدر:
[الإمام الحسین علیهالسلام] دخل إلى معركة كربلاء، مضحّياً بنفسه وبصفوة البنين والإخوة والأصحاب، وبجميع اعتبارات هذه الدنيا الفانية؛ لأنّ سكرة العشق الإلهي جعلته يرتفع عن ذلك كلّه، فلا يرى بعينَيْ عقله إلّا معشوقه العظيم، يتقبّل منه قرابين التضحية، ويبارك له فيها، فيزداد إطلاقةً وبِشراً كلّما ازدادت المعركة اتّساعاً وفارت دماً.
خاض الحسين تلك المعركة الهائلة مندفعاً بضمير إلهيٍّ يملأ ذات نفسه، وبيده مشعلُ الحياة والنور، ولكن شاء صانعو الموت للشعوب- الذين لا يمكن أن يقيموا عروشهم الجائرة إلّا في ظلام- أن يطفئوا ذلك المشعل، ويقضوا على ذلك النور.
🔸 أئمة أهل البيت (علیهمالسلام) ودورهم في تحصين الرسالة الإسلامية، ص۸۵۵.
——————————-
⚫️ سرمستیِ عشق الهی
▪️ استاد شهید آیتالله سید محمدباقر صدر:
حسین علیهالسلام به کارزار کربلا پا گذاشت. او خود را و گلچین پسران و برادران و یاران خود را فدا کرد و از همه اعتبارهای این دنیای زودگذر گذشت؛ زیرا سرمستی عشق الهی با او چنان کرد که از این همه چشم بپوشد و با چشم عقل خود تنها معشوق والای خود را بنگرد که قربانیان این فداکاری را از او میپذیرد و به او شادباش میگوید. این بود که هرچه کارزار گستره مییافت و خون میجوشید، شادی و شادمانی حسین علیهالسلام افزون میشد.
حسین علیهالسلام به دل آن کارزار هولناک زد چون از وجدان الهی که سراسر وجودش را لبریز میکرد، برانگیخته میشد. او مشعل زندگی و روشنایی در دست داشت، اما مرگ آفرینانِ امت ـ کسانی که جز در تاریکی نمی توانند عرش ستمگرانه خود را بر پا کنند ـ می خواستند این مشعل را خاموش کنند و آن نور را از میان ببرند .
🔸 امامان اهل بیت علیهمالسلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص۸۵۵.
ترجمه: دکتر رضا ناظمیان و حسام حاج مؤمن
برگرفته از کانال تلگرامی «مركز قلم للتعليم والترجمة ..»
🔴 سپاه پاسداران در عملياتی پهبادی چند مقر تروريستهای داعش در حدود مرزی سوريه و عراق را منهدم كرد.
🔵 دمر الحرس الثوري الإيراني في عمليات طائرات بدون طيار عدة مقرات لإرهابي داعش على الحدود السورية العراقية.
🔴 در اين عمليات تعداد زيادی خودرو و تجهيزات نظامی و مهمات تروريستهای داعش نابود شد.
🔵 وفي هذه العمليات تم تدمير عدد كبير من السيارات والمعدات العسكرية وذخائر تابعة لإرهابي داعش.
برگرفته از کانال تلگرامی «مركز قلم للتعليم والترجمة ..»
🔴 رایزنی تلفنی اردوغان و پوتین درباره همهپرسی اقلیم کردستان عراق
🔵 استشارة هاتفية بين أردوغان وبوتين حول استفتاء إقليم كردستان العراق.
🔴 روسای جمهور ترکیه و روسیه ضمن گفتوگوی تلفنی درباره همه پرسی جدایی اقلیم کردستان عراق، بر لزوم حفط تمامیت ارضی عراق و سوریه تاکید کردند.
🔵 أكد كل من الرئيس التركي والروسي على ضرورة حفظ سيادة الأراضي العراقية والسورية ضمن حوار هاتفي حول استفتاء انفصال إقليم كردستان العراق.
🔴 اردوغان و پوتین توافق کردند طی دیدار روز پنجشنبه در آنکارا، به صورت مفصل درباره تحولات منطقه رایزنی و صحبت کنند.
🔵 واتفق أردوغان وبوتين على إجراء استشارات وجوارات مفصلة خلال لقاء يوم الخميس في أنقرة حول التطورات الإقليمية.
برگرفته از کانال تلگرامی پژوهشگاه شهید سید محمد باقر صدر https://t.me/shahidsadr/802
ظاهرة الإمامة وشکلیها الربانیین
والإمامة ظاهرة ربّانية ثابتة على مرّ التأريخ، وقد اتّخذت شكلين ربّانيّين:
أحدهما: شكل النبوّة التابعة لرسالة النبيّ القائد، فقد كان في كثيرٍ من الأحيان يخلف النبيّ الرّسول أنبياءٌ غير مرسلَين يكلَّفون بحماية الرسالة القائمة ومواصلة حملها، وهؤلاء أنبياء يوحى إليهم، وهم أئمّة بمعنى أ نّهم أوصياء على الرسالة وليسوا أصحاب رسالة: «وَوَهَبْنَا لَهُ إسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وكُلًاّ جَعَلْنَا صَالِحِينَ* وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إلَيْهِمْ فِعْلَ الخَيْرَاتِ» [الأنبیاء: ٧٢-٧٣]، «وَجَعَلْنَاهُ هُدىً لِبَني إسْرَائِيلَ* وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» [السجدة: ٢٣-٢٤].
والشكل الآخر: هو الوصاية بدون نبوّة، وهذا هو الشكل الذي اتّخذه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله بأمرٍ من اللَّه تعالى، فعيَّن أوصياءه الاثني عشر من أئمّة أهل البيت، ونصّ على وصيّه المباشر بعده عليِّ بن أبي طالبٍ في أعظم ملًا من المسلمين.
ولعلّ الذي يحدِّد هذا الشكل أو ذاك مدى إنجاز الرسول القائد لتبليغ رسالته، فإذا كان قد أكمل تبليغها أخذت السماء بالشكل الثاني، كما هو الحال بالنسبة إلى سيّد المرسلين كما نصّ القرآن الكريم: «الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتي وَرَضِيْتُ لَكُمُ الإسْلَامَ دِينَاً» [المائدة: ٣]. وإذا كانت الرسالة والثورة بحاجةٍ إلى وحيٍ مستمرٍّ واتصالٍ مباشرٍ بما تتنزّل به الملائكة من قرارات السماء اتّخذ الشكل الأول.
الإسلام يقود الحياة(موسوعة الشهيد الصدر ج٥)، ص: ١٥٥.
ترجمه فارسی متن
پدیده امامت و گونههای ربانی آن
امامت منصبی الهی و پایدار در طول تاریخ است که دو صورت ربانی به خود گرفته است:
۱ـ شکل نبوتی که تابع رسالت پیامبر_پیشوا است. توضیح اینکه: در بسیاری از اوقات پیامبرانِ غیررسول، جانشین پیامبر رسول میشدند و مکلف بودند که از رسالت موجود حمایت کنند و آن رسالت را ادامه دهند. اینها پیامبرانی بودند که به ایشان وحی میشد و در عینحال امام نیز بودند، به این معنا که اوصیای رسالت بودند نه صاحبان رسالت:
«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًا جَعَلْنَا صَالِحِينَ. وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ» [الأنبياء: ۷۲- ۷۳]؛ و به او اسحاق و يعقوب را بخشیديم و همه را به راه راست درآوردیم. و آنان را امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مىكردند و به ايشان انجام كارهاى نيک را وحی کردیم.
«وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ. وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ» [السجدة: ۲۳- ۲۴]؛ و آن را براى فرزندان اسرائيل رهنمودی گردانیدیم. و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند برخى از آنان را امامانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مىكردند.
۲ـ شکل دیگر امامت، وصایتِ بدون نبوت است. این همان شکلی است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به فرمان خدا در پیش گرفت و بدینروش اوصیای دوازدهگانهاش را که امامان_اهل_بیت علیهمالسلام باشند، تعیین نمود و به وصی بلافصل خود، #علی بن ابیطالب علیهالسلام، در برابر بزرگترین جمعیت مسلمانان، تصریح کرد.
تعیین شکل امامت در هر زمان بستگی به این دارد که رسول پیشوا تا چه میزان رسالتش را #تبلیغ کرده است. هرگاه رسول، تبلیغ رسالتش را به اتمام رسانده باشد، شکل دوم امامت از جانب خداوند تعیین میشود. چنانکه در مورد سیدالمرسلین، پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله، چنین بوده است و قرآن کریم به صراحت فرموده است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا» [المائدة: ۳]؛ امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [بهعنوان] آيينى برگزيدم.
اما اگر رسالت و انقلاب به وحی مستمر و ارتباط مستقیم با احکام و تعلیمات آسمانی که توسط ملائکه نازل میشود، نیاز داشته باشد، شکل اول امامت از جانب خداوند تعیین میشود.
🔺 اسلام راهبر زندگی؛ مکتب اسلام؛ رسالت ما، ص ۱۸۳.