داروگ
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گرچه می گویند: “می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران. “
قاصد روزان ابری، داروگ ! کی می رسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد
-چون دل یاران که در هجران یاران-
قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟
الضفدع
مزرعتي أصابها الجفاف
وكذلك مزارع الجوار
ولكن يقال
على الساحل القريب
يبكي المفجوعون بين المفجوعين
أيها الضفدع
أيا بشير الأيام الغائمةِ
متى يهطل المطر؟
على بساط لا يشبه البساط
في كوخي المظلم الذي ليس فيه
ذرةً من النشاط
وجدار اضلع القصب
المرتمي على حائط غرفتي
ينفجر من الجفافِ
كقلوب الأحباب
في هجرة الأحباب
أيها الضفدع
أيا بشير الأيام الغائمةِ
متى يهطل المطر؟
ترجمه عربی از استاد موسی بیدج