Category Archives: امام علی(ع)

غدیر در شعر شاعر مسیحی معاصر عرب بولس سلامه

بولس سلامه حماسه سرای بزرگ معاصر عرب ماجراي غدير را در بيش از ۹۰ بيت در قصيده اي به نام «عيد الغدير» به تصوير کشيده که ابتداي اين قصيده چنين است:
🔹عاد مِن حجّة الوداع الخَطيرِ
و لفيفُ الحجيجِ موجُ البحور
لجةٌ خلفَ لجّة کانتشار الـ
غَيم صبحاً في الفدفد المغمورِ
…و استفاض النبي نصحاَ و أحکا
ماً و هدياً الي الصراط القَرير
تسکبُ الشمسُ في الأصيل شعاعاً
يبعث الدفءَ في صميمِ البذور
هي تَدرِي ما يکتم الليلُ مِن وجـ
ـه صقيعٍ و مِن ظلامٍ ضَرير
فتسيل الحياةَ دفئاً لأغرا
سٍ لدان تقيةَ الزمهرير
يجمل الکاتب الکتاب أخيراً
موجزاً صفوَ رأيه في سُطُور
والذی یرقبُ الممات وشیکا
ینشرُ القلبَ فی الکلام الأخیرِ

🔹( [پيامبر] از حجة الوداع برگشت در حالي که انبوه حاجيان چونان موج دريايي بودند./ [ حاجيان] گروه گروه [مي آمدند و در صحرا پراکنده می¬شدند] آنچنان که ابرها در بیابان پراکنده می¬گردد./ و پيامبر نصيحت¬ها و احکامي را به تفصيل بيان فرمود و به راه استوار هدايت نمود./ خورشيد در غروب پرتوي را فرو مي¬ريخت که گرما را به ژرفاي دانه‌ها مي‌فرستاد./ او مي‌دانست که شب چه چهره‌ي سرد و تاريکي زيان آوري را در خود پنهان دارد./ پس، از بيمِ سرماي سخت، زندگي را به صورت گرمايي براي نهال¬هاي تازه و نرم مي¬فرستاد./ نگارنده در پايان، کتاب خود را خلاصه مي‌کند و چکيده¬ي انديشه¬اش را در سطر‌هايي مي‌آورد./ و آن¬که می¬داند به زودی از دنیا می¬رود، در بازپسين کلام خود آنچه در دل دارد را بازگو مي¬کند.)

👌👌در ادامه مي‌گويد که پيامبر(ص) در آن گرماي سوزان و طاقت فرسا مردم را براي مسأله ناچيز و بي اهميتي فرا نخواند:

ما دعاهم طه لأمرٍ يسيرٍ
و صعيد البطحاء وهجُ حَرور
و ارتقي منبرَ الحدائج طه
يشهرُ السمعَ للكلام الكبيرِ

(طه آنان را براي کاري بي ارزش فرانخواند، آن هم در حالي که در سرزمين مکه گرماي شديد زبانه مي‌کشيد!./ و طه بر منبر كجاوه‌ها بالا رفت در حالي كه «گوش مردم را براي سخني سترگ آماده و حساس مي‌ساخت.» )

👌و بعد به جمله¬ي معروف پيامبر(ص) در روز غدير و بالا بردن دست امام علي(ع) اشاره مي‌كند:

🔹أيها الناسُ إنما الله مولا
كم و مولايَ ناصرِي و مُجيري
ثم إني وليّكم منذ كان الدْ
دهرُ طفلاً حتي زوال الدهورِ
يا إلهي من كنتُ مولاه حقاً
فعليٌ مولاه غيرَ نكيرِ
يا إلهي والِ الذين يوالو
نَ ابن عمّي و انصرْ حليفَ نصيري
كنْ عدوّاً لمن يعاديه و اخذلْ
كلَّ نكسٍ و خاذلٍ شریر
قالها آخذاً بضَبع عليٍ
رافعاً ساعد الهمام الهصور

( اي مردم خداوند مولاي شما و مولا، ياري¬گر و پناه دهنده¬ي من است. / و بعد از آن، از ابتداي روزگار تا پايان روزگاران، من وليّ و صاحب اختيار شمايم./ خداي من! هر كس من صاحب اختيار اويم علي نيز بدون شك صاحب اختيار اوست./ اي خداي من! كساني كه با پسر عمويم دوستي مي¬كنند را دوست بدار و هم¬پيمانِ ياور مرا ياري نما/ خدايا! با دشمن او دشمني كن و هر آدم پست و شرور را تنها گذار و خوار نما. / [پيامبر] اين سخنان را گفت در حالي كه بازوي علي را گرفته بود و ساعد آن سرور شجاعِ دشمن شكن را بالا مي¬برد.)

👌👌وي بعد از اشاره به سخنان پيامبر(ص) و جمله‌ي معروف « مَن کنتُ مَولاه فهذا عليٌّ مَولاه» در پاسخ به کساني که ممکن است تأويل نادرست از سخن پيامبر(ص) نمايند و يا خود را به ناداني بزنند چنين مي¬گويد:

بثّ طه مقالةً في عليٍّ
واضحاً کالنهار دونَ ستورِ
لا مجازٌ و لا غموضٌ و لبسٌ
يستحثّ الأفهامَ للتفسيرِ

(طه سخني را در مورد علي فرمود که مبهم نبود بلکه همچون روز، آشکار بود. / [ در سخن پيامبر(ص) ] نه مجازي بو و نه ابهامی که نیاز به تفسیر داشته باشد.

📚 مولای جاودانه ادیان، ص۷۷_۸۰

طوفان و نسیم /شعری از محمود سنجری در وصف پیشوای عدالت

خورشید بود و مثل عدالت، کریم بود

یعنی که جلوه‌گاه خدای رحیم بود

از کاخ‌های سبز، دلش سخت می‌گرفت

در قله عدالت و عصمت مقیم بود

موسای وقت بود و مسیحای روزگار

طوفان به وقت خویش و به‌وقتش نسیم بود

در کوچه‌های شب‌زده آهنگ گام او

زیباترین سرود به گوش یتیم بود

در وسعت حقیر کلامم چه گویمش؟!

از او که مثل عشق و حقیقت، عظیم بود

در جست‌وجوی نقش و نگار چه می‌رویم؟

وقتی که فرش خانه مولا گلیم بود…

مولا! به گوش چاه چه خواندی، به من بگو!

هرچند محرم تو خدای علیم بود

بر بام قرن، ای پدر خاک! نام تو

تکرار سبز حادثه‌ای از قدیم بود

برگرقته از سایت تبیان http://www.tebyan.net