برگرفته از سایت زیر
http://www.naasar.ir/the-fox-and-the-crow/
الثعلب المحتال و الغراب/ روباه حیله گر و کلاغ
فی احد الایام وقف غراب اسود الریش ذو منقار اصفر رفیع وجسم ممتلئ،تبدو علیه علامات الطیبه وقف على شجره عالیه کثیره الاغصان فی وسط حدیقه جمیله اشجارها کثیفه وارضها فسیحه خضراء تکثر فیها الطیور المغرده و الزهور الملونه و قد و ضع فی فمه قطعه جبن صفراء و فی تلک الاثناء مر ثعلب رمادی الفراء عیناه غائرتان وفکه کبیر و اسنانه حاده و جسمه نحیل من شده الجوع یبدو علیه المکر و الحیله و الدهاء.
اراد الثعلب خداع الغراب للحصول على قطعه الجبن ولأنه یعلم ان الشجره عالیه،وهو لا یستطیع الطیران للوصول الى الغراب طلب منه ان یغنی لیستمتع بصوته الجمیل وما ان فتح الغراب فاه حتى وقعت قطعه الجبن فی فم الثعلب الذی جرى و هو یشعر بالفخر و الانتصار
ترجمه منظوم این شعر از حبیب یغمایی
زاغکی قالب پنیری دید
به دهان برگرفت و زود پرید
بر درختی نشست در راهی
که از آن میگذشت روباهی
روبه پرفریب و حیلتساز
رفت پای درخت و کرد آواز
گفت به به چقدر زیبایی
چه سری چه دُمی عجب پایی
پر و بالت سیاهرنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
گر خوشآواز بودی و خوشخوان
نبودی بهتر از تو در مرغان
زاغ میخواست قار قار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود