شاعر دار بردوش،نمایشنامه ای در باره شاعر اهل بیتعلیهم السلام، دعبل بن علی الخزاعی
اثر استاد یوسف محمد عمرو
ترجمه سید مهدی نوری ، عباس گنجعلی و سمانه عیدی کاخکی
مشهد: ضریح آفتاب ۱۳۹۸٫
تلفن تهیه کتاب (ترجیحا پیامک) ۰۹۳۷۰۶۰۳۳۸۳
دعبل بن علی خزاعی(شهادت ۲۲۰ هجری قمری) ادیب، عالم و شاعر مجاهد شیعی است که با سلاح زبان به ستیز حاکمان ستمگر عباسی رفت و مصائب آل الله علیهم السلام را در چکامه های خویش به تصویر کشید و سرانجام به فیض شهادت نائل شد. او محضر سه امام همام را درک کرد و با خواندن قصیده تائیه خود در حضور امام رضا، اشک را از دیدگان مبارک حضرت جاری ساخت.
نمایشنامه حاضر روایتی است از زمانه و زندگی این شاعر بزرگ که به قلم استاد یوسف محمد عمرو نگارش یافته و نگارنده در ترسیم فرازهایی مختلف زندگی دعبل از اشعار خود وی نیز بهره برده است.
برشی از کتاب بالا…
(پرده دوم از بخش دوم)
احمدبنمحمد اشعری: [روی سخنش با دعبل است.] دعبل، از مدارس آیات چه خبر؟
دعبل: [به آن دو رو میکند و لبخند میزند.] نزد سرور و مولایم علیبنموسیالرضا در مرو رفتم و به او گفتم: « فرزند رسول خدا، من دربارۀ شما قصیدهای سرودهام و با خودم عهد کردهام که آن را پیش از شما برای هیچکس نخوانم.» حضرت فرمود: «بخوان.» و من آن را خواندم:
مَدارِسُ آیاتٍ خَلت مِن تِلاوة
وَ منزِلُ وَحیٍ مُقفِرُ العَرصاتِ
منازل آموزش قرآن از تلاوت آیات آن تهی مانده و حیاطهای خانۀ وحی تهی از ازدحام گشته است.
زمانیکه سخنم را به اینجا رساندم:
أری فیئَهم فی غیرهم مُتَقَسِّماً
وَ أیدیهم مِن فیئِهِم صَفراتِ
دارایی آنان را میبینم که در میان دیگران تقسیم شده و دستهای خودشان از آن تهی است،
امامرضا( گریست و گفت: «راست میگویی خزاعی.»
آن هنگام که سخنم را به اینجا رساندم:
إذا وُتِرُوا مَدُّوا إلی واتِریهم
أَکفّاًّ عن الأوتارِ مُنقَبِضَاتِ
هرگاه به آنان ستم شود، دستانی را بهسوی ستمگرانشان دراز میکنند که قدرت بر خونخواهی ندارد،
امام( دستانش را تکان داد و گفت: «آری به خدا، این دستان بسته است.»
…
وقتی به این بیت رسیدم:
وَ قبرٌ ببغدادَ لنفسٍ زَکیةٍ
تَضَمَّنَها الرَّحمانُ فی الغُرُفاتِ
و مزاری در بغداد متعلق به جان پاکی است که خداوند مهربان در غرفههای بهشت جایش داده است،
امامرضا( به من گفت: «آیا به این قسمت دو بیت اضافه کنم تا قصیدهات کامل شود؟» گفتم: «بله فرزند رسول خدا. حضرت افزود:
و قَبرٌ بطوسِ یا لها من مُصیبةٍ
توقـّـدُ فی الأحشاءِ بالحُرُقاتِ
و قبری در طوس است که وای از مصیبت جگرسوزش!
إلی الحَشرِ حتّی یبعَثُ اللهُ قَائِماً
یفَــرِّجُ عنَّـا الهمَّ و الکرباَتِ
تا زمانیکه خداوند قائم را برانگیزد و ایشان اندوه این مصیبتها را از دل ما بزداید.
به ایشان گفتم: «فرزند رسول خدا، قبر طوس متعلق به چه کسی است؟»
امامرضا فرمود: روزها و شبهای بسیاری نمیگذرد که طوس جایگاه آمدورفت زائران و شیعیان میشود. آگاه باشید هرکس مرا در غربتم در طوس زیارت کند، روز قیامت در درجۀ من و آمرزیده خواهد بود.
و وقتی سخن را به اینجا رساندم، امامرضا( فراوان گریست:
خُرُوجُ إمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجُ
یَقُومُ علی اسْمِ اللَّهِ و البَرکاتِ
ظهور امامی که بیشک رخ نمایان میکند، تحقق خواهد یافت، امامی که به نام خدا و با برکت فراوان قیام خواهد کرد،
یمیِّزُ فینا کُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ
وَ یجزی علی النَّعماءِ و النَّقَماتِ
آن حضرت در میان ما هر حقی را از باطل جدا میکند و با اعطای نعمت و کیفر، جزای انسانها را میدهد.
امام سپس سرش را در برابر من بالا برد و به من گفت: « خزاعی، روحالقدس این دو بیت را بر زبانت جاری ساخته. آیا میدانی که دربارۀ کدام امام است و به چه کسی مربوط میشود؟»
گفتم: «نه سرورم. فقط شنیدهام که از میان شما امامی ظهور میکند، زمین را از فساد پاک و آن را پر از عدل و داد میکند.»
گفت: «ای دعبل، پیشوای پس از من، پسرم محمد و پس از محمد پسرش علی و پس از علی پسرش حسن و پس از حسن پسرش حجت قائم است که در دوران غیبتش همه چشمانتظار اویند. بههنگام ظهورش همه سر تسلیم فرود میآورند. اگر از دنیا فقط یک روز مانده باشد، خداوند آن یک روز را آنقدر به درازا میکشد تا امام زمان قیام کند و آن هنگام که زمین پر از ظلم و ستم شده، گیتی را پر از عدل و داد کند…