Category Archives: حضرت حمزه در شعر فارسی

حضرت حمزه، سید هاشم وفایی

حضرت_حمزه_علیه_السلام
سید هاشم وفایی

ای آن‌که نورعشق وشرف در جبین توست
روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست…

مهر رسولِ نور تو را برده سوی نور
این رشتۀ سعادت و حبل المتین توست

در یاری رسول خدا، جان دشمنان،
آتش گرفته از نفس آتشین توست

بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع
تا گفت مصطفی که شب آخرین توست

ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین
از چه به خاکِ غم، سر شور آفرین توست

از آن زمان که ریخته خونت به روی خاک
صحرای لاله‌زار اُحد شرمگین توست…

از اشک فاطمه ز دل خاک گل دمید
آنجا که بین خاک تن نازنین توست…

مدح و رثای حضرت حمزه، سید رضا مؤید

حضرت_حمزه

ای کشته ای که بود اُحد کربلای تو
اهل مدینه نوحه گران عزای تو

شیر خدا و شیر رسول خدا تویی
ای نام سیدالشّهدایی سزای تو

قبل از حسین و واقعهء جانگداز او
زهرا گریست بر تو و بر کربلای تو

هرعضوت از نسیم شهادت چو گل شکفت
در راه دین چو مُثله نشد کس سوای تو

اعضای تو ز تیغ ستم پاره پاره شد
پایان نشد به کشته شدن ماجرای تو

شد خلعت شهادت تو جامهء رسول
جان ها فدای پیکر در خون شنای تو

ای قامت بلند رشادت به هر زمان
کوتاه بُد ردای رسالت برای تو

ماتم، چرا گیاه به پای تو ریختند
می باید آنکه ریخت سر و جان به پای تو

شعر”مؤید”ست تو را کمترین نثار
ای بهترین درود و تحیّت سزای تو