ماجرای در و دیوار!/حدیث الباب! از علامه اصفهانی در رثای صدیقه طاهره

 

شعری از فيلسوف بزرگ و مرجع دينى و محقق توانا علامه محمد حسين اصفهانى در رثای حضرت زهرا(سلام الله علیها)

و ما أصابها من المصاب‏ مفتاحُ بابه حديثُ الباب‏
إن حديثَ الباب ذو شجون‏ بما جنت به يدُ الخئون‏
أ يهجم العدا على بيت الهدى‏ و مهبط الوحى، و منتدى الندى‏
أ يضرم النار بباب دارها و آيةُ النور على منارها
و بابها بابُ نبى الرحمة و بابُ أبواب نجاة الامة
بل بابها باب العلى الاعلى‏ فثمّ وجه اللّه قد تجلّى‏
ما اكتسبوا بالنار غيرَ العار و من ورائه عذابُ النار
ما أجهل القومَ فإنّ النار لا تُطفئ نور اللّه جل و علا
لكن كسرَ الضلع ليس ينجبر إلا بصمصامِ عزيز مقتدر
إذ رضّ تلك الأضلع الزكية رزية لا مثلها رزية
و من نبوع الدم من ثدييها يعرف عظم ما جرى عليها
و جاوزوا الحد بلطم الخدّ شلّت يد الطغيان و التعدى‏
فاحمرّت العين، و عين المعرفة تذرف بالدمع على تلك الصفة
و لا تزيل حمرة العين سوى‏ بيض السيوف يوم ينشر اللوا
و للسياط رنة صداها فى مسمع الدهر فما أشجاها
و الاثر الباقى كمثل الدملج‏ فى عضد الزهراء أقوى الحجج‏
و من سواد متنها اسودّ الفضا يا ساعد اللّه الامام المرتضى‏
و وكز نعل السيف فى جنبيها أتى بكل ما أتى عليها
و لست أدرى خبر المسمار سل صدرها خزانة الاسرار
و فى جنين المجد ما يدمى الحشا و هل لهم إخفاء أمر قد فشا
و البابُ و الجدارُ و الدماءُ شهودُ صدق ما بها خفاء
لقد جنى الجانى على جنينها فاندكّت الجبالُ من حنينها
أ هكذا يصنع بابنة النبى‏ حرصاً على الملك فيا للعَجب‏
أ تمنع المكروبةُ المقروحة عن البكا خوفا من الفضيحة
باللّه ينبغى لها تبكى دما ما دامت الارضُ و دارت السما
لفقد عزها، أبيها السامى‏ و لاهتضامها و ذلّ الحامى‏
أ تستباح نحلة الصديقة و إرثها من أشرف الخليقة
كيف يردّ قولها بالزور إذ هو ردّ آية التطهير
أ يؤخذ الدين من الاعرابى‏ و ينبذ المنصوص فى الكتاب‏
فاستلبوا ما ملكت يداها و ارتكبوا الخزية منتهاها
يا ويلهم قد سألوها البينة على خلاف السنة المبينة
و ردّهم شهادة الشهود أكبر شاهد على المقصود
و لم يكن سد الثغور عرضا بل سد بابها و باب المرتضى‏
صدوا عن الحق و سدوا بابه‏ كأنهم قد أمنوا عذابه‏
أبضعة الطهر العظيم قدرها تدفن ليلا و يعفّى قبرها
ما دفنت ليلا بستر و خفا إلا لوجدها على أهل الجفا
ما سمع السامع فيما سمعا مجهولة بالقدر و القبر معا
يا ويلهم من غضب الجبار بظلمهم ريحانة المختار

ترجمه ابیات

-آغاز مصيبتهايى كه بر زهرا عليها السّلام وارد شد، حديث در خانه ‏اش است.

– اين حديث شاخه و بالهاى فراوان دارد. چه آن خیانتکار در آن دست دارد

-آيا دشمنان به خانه هدايت، و منزلگه وحى، و مقتداى رسالت هجوم مى‏برند؟

آيا در خانه‏اش را آتش مى‏زنند؟ در حالى كه آيه نور بر منارش مى‏درخشيد

و درش، در پيغمبر رحمت، و باب الابواب نجات امت است!

و بلكه در خداى علىّ اعلى است و در آنجا چهره خداوند يگانه تجلّى كرده است.

از آتش زدن در خانه زهرا عليها السّلام جز ننگ و عار بدست نياوردند.و در وراى آن آتش جهنم است!

چقدر اين مردم نادان هستند. آنان نمى‏دانند كه آتش، نور خداوند جلّ و علا را خاموش نمى‏كند.

اما شكستن پهلو جز با شمشير برّان خداوند عزيز قدرتمند جبران نمى‏شود.

چرا که شكستن دنده‏هاى زهراى پاكيزه، مصيبتی عظیم و بی مانند است است.

از جوشش خون سينه‏اش، عظمت مصيبتهايى كه بر او گذشت، دانسته مى‏شود.

با زدن سيلى به گونه‏هاى زهرا عليها السّلام از حدّ خود در گذشتند. خداوند دست طغيان و تجاوز را فلج نمايد.

چشمان زهرا عليها السّلام از آن سيلى، سرخ شد. چشم معرفت از اين ماجرا اشك مى‏ريزد.

روزى كه پرچم حق بالا برود، جز با سفيدى شمشيرها، سرخى چشم از بين نخواهد رفت.

فرياد تازيانه‏ها به شدّت در گوش روزگار مى‏پيچيد. و چقدر غم بار است!

اثر تازيانه كه همچون بازوبندى بر بازوى زهرا عليها السّلام باقى مانده است، قوى‏ترين حجّت است.

و از سياه شدن پشت زهرا آسمان سياه شد خداوند (در اين مصيبت) فريادرس على باشد.

و فشار شمشير در پهلوى فاطمه عليها السّلام موجب همه رنجها و دردهاى اوست.

من خبر ميخ را نمى‏دانم. از سينه زهرا عليها السّلام بپرس كه مخزن اسرار است.!!

-در سقط جنين فاطمه عليها السّلام چيزهايى است كه دل را خون مى‏كند. مگر مى‏توانند چيزى را كه افشا شده، پنهان كنند؟

در و ديوار، و خونهاى ريخته شده، شاهدان راستينى است كه اصلا نمى‏توان پنهان كرد.

جنايتكار بر جنين فاطمه عليها السّلام جنايت كرد و كوهها از ناله‏اش فرو ريخت.

شگفتا! آيا براى دستيابى به پادشاهى با دختر پيغمبر اين گونه رفتار مى‏شود؟

آيا از ترس رسوايى، فاطمه محزون و مجروح از گريه بازداشته مى‏شود؟

به خدا قسم سزاوار است كه تا زمين و آسمان برپاست، فاطمه در فقد پدر والامقام خود، و ستمى كه بر او رفت و حقش را از او ربودند، و نيز خذلان پشتيبان خود خون بگريد.

آيا نحله فاطمه و ارث او از اشرف مخلوقات- پدرش- از چنگ او ربوده مى‏شود؟

چگونه گفته‏اش به دروغ رد مى‏شود. اين ردّ آيه تطهير است؟

آيا دين از فردی اعرابی ‏پذيرفته مى‏شود اما نص صریح قرآن ردّ می شود؟!

آنان ملك فاطمه عليها السّلام را از او ربودند و نهايت رسوايى را مرتكب شدند.

واى بر آنان كه بر خلاف سنّت آشكار از فاطمه بيّنه خواستند.

اينكه گواهانِ فاطمه را رد كردند، خود بزرگترين گواه بر مقصود است.

سدّ ثغور هدفشان نبود بلكه مى‏خواستند درِ خانه زهرا (عليها السّلام) و على را سد كنند،

از حق منحرف شدند و در خانه‏اش را بستند. گويى از عذاب الهی ايمن شدند.

آيا پاره تن پاكيزه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله عظيم القدر، شب هنگام دفن مى‏شود و قبرش پنهان مى‏ماند؟

فاطمه شبانه و پنهانى دفن نشد مگر به خاطر رنجش او از جفاكاران.

هيچ كس نشنيده كه هم قدر و منزلت فاطمه ناشناخته باشد و هم قبرش.

واى بر آنان از خشم و غضب خداوند جبّار به خاطر ظلمى كه بر ريحانه پيغمبر مختار روا داشتند.

(ترجمه از کتاب «رنجهاى حضرت زهرا سلام الله عليها» ، علامه جعقر مرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهری ص:۳۳۶و ۳۶۷ ، با اندکی تصرف در ترجمه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.