الرجل و إبلیس

برگرفته از «http://91arabic.blogfa.com/post/80»

الرجل و ابلیس

کان قد وقف رجلٌ جنب اللا سبیل / مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود.

رأی الشیطانَ الذی یمرّّ مع اطنابٍ مختلفةٍ/ ابلیس را دید که با انواع طنابها به دوش درگذر است.

تجسّس و سأل منه : ما هذه الأطناب ؟/ کنجکاو شد و پرسید: ای ابلیس ، این طنابها برای چیست؟

جواب داد: برای اسارت آدمیزاد./ أجاب الإبلیسُ : لأسرِ مولود آدم .

الأطنابُ الرقیقة للنفوس الضعیفة . / طنابهای نازک برای افراد ضعیف النفس و سست ایمان ،

ألأطنابُ المحکمة ُ و الغلیظة لاولئک الذین یوسوسون متأخرین./ طناب های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند.

ثمّ أخرج الأطنابَ المقطّعة َ من کیسٍ و قال :/  سپس از کیسه ای طناب های پاره شده را بیرون ریخت و گفت:

قد قطّعوا هذه الأطنابَ النفوسُ المومنة التی راضیة برضا الله و یعتمدون علی أنفسهم ولم یقبلوا الإسارةَ ./ اینها را هم انسان های باایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کرده اند و اسارت را نپذیرفتند.

قال الرجلُ : ایّهم طنابی ؟/ مرد گفت طناب من کدام است ؟

قال الإبلیسُ : إن ساعدنی فی اتصال حبا لِ المقطّعة أجعلُ ذنبک فی حساب الآخرین ./ ابلیس گفت : اگر کمکم کنی که این ریسمان های پاره را گره زنم، خطای تو
را به حساب دیگران می گذارم

قبل الرجلُ
مرد قبول کرد .

قال الإبلیسُ ضاحکاً :
ابلیس خنده کنان گفت :
واعجبا ، تمکن إسارةُ نفوسٍ مثلک مع هذه الأطنابِ المقطّعة .
عجب ، با این ریسمان های پاره هم می شود انسان هایی چون تو را به بندگی گرفت!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.